من و قلم

دل نگاشته های من

من و قلم

دل نگاشته های من

حس شاعری

سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۷ ق.ظ

17 خرداد

حس شاعریم گرفته...به خودم قول داده بودم که قلم نرانم اینجا... قول داده بودم گاه بیایم و روزمره هایم را قلم بزنم...من قلم برانم،نه قلم مرا

باز اما اسیر همان حسی می شوم که عصرهای پاییز گریبانگیرم میشود...

اسیر حسی که شبیه عشق است...اما عشق نیست! روحم هنوز سزاوار عشق نبوده است...نبوده است ...نبوده است...

بوی باران نمی دهد هوا؟حال و هوای من ولی بارانی ست...گفتم پاییز؟نه،نه بارانش بهاریست! بغضی که می آید، ساعتی پیش نبود...ساعتی بعد هم،حالش معلوم نیست!

فرصت باریدنم نیست...فرصت غرش هم!گیرم که فرصت غرش باشد،

صدایم بس گرفته،در هوایی که جز ترانه موج نمی زند و بهانه ای جز گرمی هوا نیست!

حالم حال هوای بهار است!

نا معلوم!

غیرقابل پیش بینی!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۹
نویسنده جوان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی