مگس می جهانیم
22 خرداد 92
گشتم دنبال پشه!نبود!کشته شدن همه شون گویا در آخرین سم پاشی!
حالا می گردم دنبال مگس که بجهانم!- اونم نیست آخه-
هی از این وبلاگ رفتم اون وبلاگ،کلی نظر نوشتم که هیچ کدوم ثبت نشد :|
این دنیای مجازی هم حتی محدودیت داره!
امروز زنگ زدم چندجا برای کار...که گفتن حضوری باید بیای.کلافه م! همه ش به مدتی که درس خوندم فکر می کنم و اینکه اگه کار نکنم می پوسم...
از طرفی باید یه کار پاره وقت باشه که بتونم دانشگاه هم برم.تازه می خوام پول خوبی هم بدن!ولی من حتما اون کارو بدست میارم...
اینجور جاهاست که معنی استقلال بیرون میریزه.برای کار پیدا کردن...خودتی و خودت!نه کمکی،نه پارتی،نه حمایتی حتی!
ای بابا...
هنوز خبری از انتشاراتی نیست...هنوز امیدوارم.اما امیدم کمتر شده...
توی خیالم،شخصیت اصلی داستانمو می بینم که تب کرده و حسابی افتاده...این نشونه ی خوبی نیست! این یعنی احساس ضعف کرده.یا خسته س...
شما که فکر نمی کنید من اسکیزوفرنی دارم؟ :)
از خدا می خوام بیام اینجا و بگم قراره چاپ شه...
و هم اینکه کار پیدا کردم...
خدایـــــــــا
از خدا میخوام زودتر یه کارخوب پیدا کنی و زودتر اینجا از چاپ کتابت بنویسی